-
وطن
1391/05/04 13:05
وطن وطن مهربان من حالا روی کدام انگشت خود حساب می کنی؟ با کدام دست؟... "بکتاش آبتین" و دو کار قدیمی ازخودم. سالها پی ش : 1 بزرگ شده ای، وبااین همه بزرگی قددت به عشق نمی رسد! 2 سیب راکه قسمت کردند، به تواما، چیزی نرسید... - دخترحوا، کجای کوچه شعر پرسه می زدی؟ باکوله ای پر از سپید. لابد، سیب سرخ حوا خورده ای...
-
علی اکبریاغی تبار
1391/04/28 20:14
در این بهار مرده ی بی عشق بی انسان سر را مقیم شانه ی من کن برادر جان سر را مقیم شانه ی من کن که مدتهاست ابری نمی بارد بر این بیغوله ی بی نان سر را به روی شانه ام بگذار و هق هق کن سر را به بغض شانه ام بسپار و غم بنشان ما گریه کردیم و قفسهامان قفس تر شد تو گریه کن شاید دری وا شد برادر جان تو گریه کن شاید خدای تو دری وا...
-
شکستنی
1391/04/24 17:55
دیگر احتیاط لازم نیست شکستنی ها شکست... هر طور راحتید حمل کنید. چیزی نیست ، فقط خریتم بدجور عود کرده. این قرص ها هم که کاری از دستشان بر نمی آید. تو هم که... راستی نیامده ام نامه ی عاشقانه بنویسم ، از این بی تو می میرم های الکی و بی خودی. تو که عاشقانه های من را می شناسی، سیاه و لجن مال. از آن عشق های افلاطونی و پاک...
-
شاعر
1391/04/23 01:54
زندگی آن چه را که می خواستم به من داد و در ضمن به من فهماند که آن چیز چندان اهمیتی نداشت! " ژان پل سارتر " می خواستم ثابت کنم یک تخته ام کم نیست یا شاعرم هر چند گفتی شاعر آدم نیست می خواستم تندیس خوبی ها شوم اما دنیا برای خوب بودن ها فراهم نیست ... ! چند وقتی ست در خواب هایم حتی در بیداری دختری را می بینم که...
-
زخمی...
1391/04/20 00:59
آوخ، هنوز زخمیام و رنج میبرم دنیا هر آنچه داشت بلا ریخت بر سرم مردم چه میکنند که لبخند میزنند؟ غم را نمیشود که به رویم نیاورم قانون روزگار چهگونه است کین چنین درگیر جنگ تن به تنی نابرابرم تو آنقدر شبیه به سنگی که مدتی است از فکر دیدن تو تَرَک میخورد سرم وا ماندهام که تا به کجا میتوان گریخت از این همیشهها...
-
خداحافظ...
1391/04/12 12:31
درچشم من آجرمی چینند دیوارخانه ی تو هر روزبالاتر می رود. خداحافظ محبوب من تو رادوباره نخواهم دید حالاکه دارم این شعر را می نویسم کارگرها آنجامشغول کارند. رسول یونان
-
عطر
1391/04/10 12:01
از این راهرو یک نفر رد شده که عطرش همونه که تو می زنی برای به زانو در آوردنم تو از مرگ حتی جلو میزنی از این راهرو یک نفر رد شده مث ِ وقتایی که تو ناراحتی نفس میکشم با تمام وجود عجب عطر خوبی زده لعنتی صدات میکنم تا همه بشنون جواب ِ صدام غیر پژواک نیست من اونقد شکستم که حس میکنم که هیچ ارتفاعی خطرناک نیست یه جوری دلم...
-
دلتنگم...
1391/04/08 01:21
۱ این روزها دلتنگم باورکن این دیگر شعرنیست. ۲ جای خالیت را نه کتاب پر می کند نه چیپس وماست ونه حتی سیگار من دلم بغل می خواهد. ناصررعیت نواز
-
فردا
1391/03/27 09:38
۱ وقت رفتن است، هرکس متاعش راجمع می کند تافردا، امروز به امید فردا خراب شد. ۲ برای اینکه باور کنند، چقدر راستگویی، بایدچقدر دروغ بگویی ! ۱۳۸۲ جدی تر: برای دوستم "عباس" دانشمند:وقتی که اختراعاتمو کشورم-شوروی-نخریدوحسابی درمونده شدم،زنم طلاق گرفت...و دیگه امیدی به زندگی نداشتم...شروع به مصرف الکل...
-
پدر
1391/03/15 22:42
باده نتواند برون بردن مرا ازفکر یار دست دایم چون سبو در زیر سر باشد مرا. لبهای می آلود بلای دل و جان است زان تیغ حذر کن که به خون تر شده باشد. مست نتوان کرد زاهد رابه صد جام شراب این زمین خشک را سیراب کردن مشکل است. تیره بختیهای ماازپستی اقبال نیست ازبلندی،شمع ما پرتو به دور افکنده است. **** فرقی نمی کند؟ اگر این دفتر...
-
پائولو کوئلیو
1391/03/05 14:42
تجربه ی من در زندگی ، اندک است ، ولی به من می آموزد که هیچ کس صاحب هیچ چیز نیست ...! همه چیز نوعی توهم است و این توهم ، در مسایل مادی و معنوی وجود دارد . اگر کسی چیزی را که در شرف رسیدن به آن باشد از دست بدهد، در نهایت می آموزد که هیچ چیز به او تعلق ندارد ...! و اگر هیچ چیز به من تعلق ندارد ، پس نباید اوقاتم را صرف...
-
دست...
1391/02/30 22:04
من با استعداد بودم ، یعنی هستم . بعضی وقت ها به دست هایم نگاه می کنم و فکر می کنم که می توانستم پیانیست بزرگی بشوم یا یک چیز دیگر ، ولی دست هایم چه کار کرده اند؟ یک جایم را خارانده اند ، چک نوشته اند ، بند کفش بسته اند ، سیفون کشیده اند و ... دست هایم را حرام کرده ام . همین طور ذهنم را ...! " چارلز بوکوفسکی ....
-
غزلی دیگر
1391/02/24 17:59
یک هنرمند غیر از کاری که می کند نمی تواند بکند ، باید نقاشی کند ، به عنوان دلقک دائما در حال کوچ باشد ، از سنگ یا گرانیت چیزهای ماندنی بتراشد . یک هنرمند مثل زنی است که کاری جز عشق ورزیدن نمی داند و گول هر نره خر کوچه گرد را می خورد. زن ها و هنرمندان بیش از هر موجود دیگری به درد استثمار می خورند و هر نماینده ای میان...
-
غزل
1391/02/19 16:06
پابند کفشهای سیاه سفر نشو یا دست کم بخاط من دیرتر برو دارم نگاه می کنم و حرص می خورم امشب قشنگ تر شده ای - بیشتر نشو کاری نکن که بشکنی امـ...ا شکسته ای حالا شکستنی ترم از شاخه های مو موضوع را عوض بکنیم از خودت بگو - به به مبارک است :دل خوش - لباس نو دارند سور وسات عروسی می آورند از کوچه های سرد به آغوش گرم تو ... هی...
-
تهران قدیم
1391/02/14 11:53
تهران مانند زنی است که پاهایش را روی هم می گرداند و سیگار «کنت» می کشد، عینک دودی می زند و «ودکالایم» می خورد؛ «بی کینی» می پوشد و حمام آفتاب می گیرد، اما وقتی پای صحبتش بنشینید، از اُملّی و سبک مغزی و حمق و پرمدّعایی و شلختگی و ورّاجی او، آدم تا سر حدّ مرگ ملول می شود...! دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
-
ده سال...
1391/02/12 23:23
یادت میاد...؟من که همه چیش یادمه،بچه هاتو دیدم .دارن بزرگ میشن...ولی دل من کوچیک وکوچیکتر....چقدر حال وروزام مث این ترانه ی حسین غیاثیه: ده سال بعد از حالِ این روزام با کافه های بی تو در گیرم گفتم جهانِ بی تو ینی مرگ ده ساله رفتی و نمیمرم ده سال بعد از حال این روزام تو ، توو آغوشه یکی خوابی من گفتم و دکتر موافق نیست!...
-
...
1391/02/06 12:11
۱ نه به خاطر شعر نه به خاطر جور دیگر زیستن خانه ی من برای دو نفر کوچک بود به همین خاطر تنها ماندم ...! "رسول یونان" ۲ در صورتى که اهلى ام کنى و با من عهد و پیمان ببندى، اگر در ساعت چهار بعد از ظهر بیایى، من از ساعت سه بعد از ظهر حس مى کنم که خوشبختم.هر چه ساعت پیشتر مى رود، خوشبختیم بیشتر مى شود.در ساعت چهار...
-
.
1391/01/27 19:17
به کویت با دل شاد آمدم باچشم تر رفتم بدل امید درمان داشتم درمانده تر رفتم توکوته دستیم می خواستی ورنه من مسکین براه عشق اگر از پا درافتادم بسر رفتم نیامد دامن وصلت بدستم هرچه کوشیدم زکویت عاقبت با دامنی خون جگر رفتم حریفان هریک آوردندازسودای خود سودی زیان آورده من بودم که دنبال هنر رفتم ندانستم که توکی آمدی ایدوست کی...
-
این مرد
1391/01/18 18:01
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 این مرد... جهانی راتصورمیکند که درآنجا هیچ کس دلتنگ نیست هیچ کس قربانی نمی شود، وهیچ کس غریب نیست.... رابرت هایدن Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 زنده هستی و زنده خواهی ماند, توی دنیای آبی بد رنگ قرمزت جیغ میزند به تو که, فکر یک جنگ باش, تنها...
-
...
1391/01/14 00:13
خسته ام، مثل در آغوش کسی جانشدن...
-
آشغال!
1391/01/11 15:33
چقدر دورو بَرِ آدم آشغال زیاده!...نه آدم. دلم تنگ شده واسه آدمیزاد...این همه دیو خستم میکنه...
-
گریه کی درمون درده؟...
1391/01/05 16:39
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 پس زانوچه نشستی؟ پاشوجونم،دیگه اون اشکاروپاک کن غمارویکسره خاک کن. عزیزم،جون دلم،حیفه آخه اون چشم قشنگت کودیگه اون آب ورنگ؟ برای کی؟برای چی؟ چراگلبرگ لطیف گونه هات مخمل زرده؟ چرا اون دل که به پاکی مث بارون بهاره، دیگه ،هیچ طاقت نداره دیگه ازعالم وآدم...
-
شک کن
1390/12/27 12:25
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 همین که می گذاری پا به دنیا بی خبر شک کن چه طوری ناگهان پیدات شد این دور و بر شک کن بگیر از هر نظر زیر نظر بالا و پایین را زیاد اما نرو بالا کمی پایین تر شک کن به چشم طفل هر چیز ابتدا ناجور می آید اگر یک وقت برخوردی به مشتی جانور شک کن عزیزم گریه هنگام به دنیا آمدن...
-
غلط های زیادی
1390/12/21 22:10
به ویکتور خارا،شاعرشهید شیلیایی وقتی هرگوشه این شـــــــهر پُر تزریقی ومعتـــــــــــــاد وقتی شــــــاعرِســــــــیاست به مســـــافرکشی افتاد وقتی باتوم وکشـــــــــــیده زده تو غرور مـــــــــــــردم وقتی ضجه ی شکنجـــــــه توی این همه صدا گـــــم وقتی پرونده ی بـــــــــــره زیرِ دستای یه گرگـــــــــــه جایی که...
-
واقعیتی درتاریخ
1390/12/17 20:26
امیرکبیردرطول ۳سال و۳ماه و۲روزی که صدارت رابرعهده داشت،اصلاحات بسیارعظیمی ازبالاشروع کردکه پای آن درتمام جهات دیده میشود.اماسوال اینجاست که آیاجنگیدن درچندین جبهه وکشاندن آنهمه جریانات،عناصر،اقشاروگروههای ذی نفوذبه مخالفت باخوداجتناب ناپذیربود؟آیاامیرنمی توانست معتدلتروانعطاف پذیرتروآرامترگام بردارد؟...به هرحال...
-
سراب
1390/12/16 22:46
سرابه بودنِ باتو،دیگه روشدکه دریــــــــانیست دیگه دل کندنِ ازتو،برام پایان دنیـــــــــانیست چه معصوم باورت کردم،منِ دیونه ی ساده بیاازپشت مه بیرون،نقابـــت دیگه افتاده واسه برگشتنت دیره که دستات پرُ ز تقصیره واسه دل کندن از تو،دیگه گریه ام نمی گیره بهای بودن باتو،گذشـــــتن ازجوونـــــــــــی شد دریغافصل سبزمن،پُر...
-
مینی مال
1390/12/16 16:09
۱ گلهای پژمرده پشت چراغ قرمز دخترک پابه ماه. ۲ بره آهو به دنبال مادرش، دودکباب. ۳ سایه ای آویزان ازدرخت پسرهمسایه. ۴ ماه کم دارد، امشب. دکترخواجه علی
-
ازمن سوال نکن
1390/12/15 15:39
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 ازمن سوال نکـــــــن جواب همه ات را بلدنیستم که بمیرم! اینکه چشمهایتان آبی نیست اینکه بوی تندعرق نمی دهید اینکه ناخن هایتان را ناشیانه درمغزم رژه می روید اینکه... ازمن سوال نکــــــن، من اولین قطره ای بودم که ازآسمان افتاد من اولین جنازه ای بودم که روی آب آمد....
-
فرصتی...
1390/12/08 17:15
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 فرصتی اگر مانده باشد دست می برم توی شیشه ی ساعت عقربه ها را بر می گردانم به پنج شنبه ی یک پاییز و سیب را می گذارم ... توی بشقاب به اندازه ی یک بوسه چاقو دو نیمه دقیقه شمار را می خوابانم تو را در این سطر توی شیشه ی عطر خلاصه می کنم حرف هم نه هیــــــــــــــــــــس!...
-
...
1390/12/08 10:11
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 آدمها چه موجودات دلگیری هستند وقتی سوزنشان را نخ میکنی تا برایت دروغ ببافند ... چقدر میچسبد سیگارت را در گوشه ای بکشی و هیچ کس با خنده های تو / به عقده هایش پی نبرد از آدم ها دلگیرم Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 که خوب های خودشان را از بد ِ...