پسر چوبی

پسر چوبی

پسرک هنوزفکرمی کند،به دنیایی که خبری از گربه نرِ و روباه مکارنیست...
پسر چوبی

پسر چوبی

پسرک هنوزفکرمی کند،به دنیایی که خبری از گربه نرِ و روباه مکارنیست...

عباس صادقی

روز کارگر :


پیک نیکی ما چه آه سردی دارد

بیچاره پدر،چه روی زردی دارد

امروز خدا خانه ی ما مهمان بود

فهمید گرسنگی چه دردی دارد.


ازمعدن وکوه ،پدر برمی گشت

بازحمت بسیار سحر برمی گشت

یک کوه غم ودرد به روی دوشش

بامورچه های کارگر،بر می گشت.


وقتی همه ی دغدغه ی ما نان است

بر گرد بگو کجا ی ما انسان است؟!

دریای عمیق درد ورنج است پدر

چشمش به کدام نیمه ی لیوان است...

مادر

مادرم کیست؟کجائیست؟

مادرم،عطرنسیمی است که درباغ شکفت
مادرم،حرمت بغضی است که درناله شکست
مادرم،پیش رخش لاله به سجاده نشست.
مادرم یک شب رویایی بسیارقشنگ،ازدل قطره ی اشکی روئید
مادرم رویایی است،مادرم دریایی است.
مادرم هرچه که من میدانم،پشت درپشت دلش،عاشق یک تنهایی است.

مادرم یک عمری است ،عاشق قالی هاست
عاشق رنگ سفید،عاشق رنگ سیاست
مادرم با تارش ،خوانده صدپرده ی آواز پریشانی ودرد
مادرم باپودش ،رفته تاناب ترین واژه ی اندیشه ی مرد.

مادرم ،وای ببخش،کودکی می خواهد،عشق را شروع کند
درون عاطفه ره بازکند.
ّآه ،من چه نادانم وخرد
گرخطی از دل تنهایی توبنگارم،حرمت درد تو رامی کاهم.

مادرم می خندی،نسترن می شکفد،مادرم می گریی،دل نی می شکند
مادرم میدانم،گونه ات حسرت یک بوسه ز شیوا دارد.
مادرم بازبدان،تانشینم درخاک
همه ی هستی تو،درکنج دلم جا دارد.
                              *روزمادر بر تمام مادران وزنان دنیا گرامی باد*