پسر چوبی

پسر چوبی

پسرک هنوزفکرمی کند،به دنیایی که خبری از گربه نرِ و روباه مکارنیست...
پسر چوبی

پسر چوبی

پسرک هنوزفکرمی کند،به دنیایی که خبری از گربه نرِ و روباه مکارنیست...

جرج اورول

جنگ،صلح است.
آزادی،بردگی است.
نادانی،توانایی است.
              "1984.جرج اورول"
 .
.
.
 برو جادوگر قصه
دلت ازجنس فولاده
غمِ بازیِ شومِ تو
چه کاری دستِ من داده

توکه دلالِ احساسی
باقلبم خیلی بدکردی
پشیمونم بشی اینبار
نمی خوام دیگه برگردی

همه احساسموریختم
پایِ چشمایِ مکارت
منِ ساده نفهمیدم
چقدمسمومِ افکارت

تجارت می کنی بادل
تویِ بازارِ مکاره
همین قلبی که خونه ات بود
ازت بدجوری بیزاره

تویی که ترسِ فردارو
بهونه کردی ورفتی
خیالِ پوچه که بی تو
پُرم از دردوبدبختی

تورفتی تازه فهمیدم
چه عمری روهدر کردم
چقد دیوونه بودم که
بااخلاقِ توسر کردم

منی که عاشقِ عشقم
تویی که جنست ازسنگه
توخوابت هم نمی بینی
دلم واسه چشات تنگه

توخوابت هم نمی بینی
یکی مثِ منو،جونم
منی که عمریه ازعشق
واسه دنیایی می خونم

تورفتی وبدون تو
هنوزم می گذره دنیام
خیال می کردی میری و
یه عمری بعدِ توتنهام؟!

آهای جادوگرِ قصه
تویی که عشقو رد کردی
به من نه،امابه قلبت
بدون که خیلی بدکردی

برو جایی که سایت هم
نیفته رویِ احساسم
دارم دنیامو دور ازتو
یه جای ِ خوب می سازم.
                 "جادوگرقصه. ندا اسدی"

.
.
.
اگرآدم قوانین کوچک را رعایت کند،می تواندقوانین بزرگ رانادیده بگیرد.
                          "1984.جرج اورول"
.
.
.
هرمصیبتی یه رازی داره...
                        "دهکده . ام.نایت.شیامالان"
.
.
.
کجا حالت مث من بود؟...
.
.
.