پسر چوبی

پسر چوبی

پسرک هنوزفکرمی کند،به دنیایی که خبری از گربه نرِ و روباه مکارنیست...
پسر چوبی

پسر چوبی

پسرک هنوزفکرمی کند،به دنیایی که خبری از گربه نرِ و روباه مکارنیست...

آناگاوالدا

کاش

دستانم آنقدر بزرگ بود

تاچرخ وفلک روزگار را

به کامتان می چرخاندم! 


 

.

.

.

این که ما بخواهیم درکلیساپذیرفته شویم،یادر دنیای تجارت،ویادر دنیای جنگلی،بسته به این است که والدین مابرای کدامیک از این اجتماع ها ارزش قائل بوده اند...

                             "ماندن در وضعیت آخر .تامس هریس"

.

.

.

لازمه گاهی وقتها دست از این تظاهر کردن برداری ,

باید دست بکشی از بخشیدن کسی که هیچ وقت بخشیدنت را نفهمید

وقتی میمانی و می بخشی فکر می کنند رفتن را بلدنیستی ، ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺬﮐﺮ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷند

 ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ...

ﯾﮑﺠﺎ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ...

                                 "گریز دلپذیر . آنا گاوالدا "

.

.

.

بـــــــــــا ران


1.باران

حیاط را شست

دلِ مرا امانه.


2.باران

عاشقانه

موهای دختر فقیر را

نوازش می کرد.

.

.

.

گفته بودم سیاه همشهری ، گفته بودی کلاغ یادت هست ؟!
گفته بودم که خشکسالی زد به پر و بال باغ یادت هست ؟!

ظهر مرداد ماه بابلسر ، پارکینگ چهار فکر کنم ...!
لب دریا چه حال خوبی داشت رژ لب های داغ یادت هست ؟!

رو به دریا سلام می کردیم به زلال همیشگی خدا
همه چیز از همان زمان رخ داد قطعا آن اتفاق یادت هست !!

به سرت زد که آسمان بشوی ، و زدی دل به شهر ماهی ها
تو که دیگر نبودی قاعدتا قار قار کلاغ یادت نیست !!!

بعد از آن هر دقیقه چشم شدم به همین تابلو که دریا داشت
شاید از عمق آب برگشتی راستی این اتاق یادت هست ...؟!

                          "سینا زارع"

.

.

.

ازچیزهایی که تاکنون دیده ام وشنیده ام،آموخته ام که برای ندیده ها و

نشنیده هایم ،به خدا اعتمادکنم.

.

.

.

.

نه دیگه،این دلا دل نیست...

.

.

.

....